دل تنها

این جوونی ما رو پیر کرد...

دل تنها

این جوونی ما رو پیر کرد...

پیام های کوتاه
  • ۲۶ خرداد ۹۶ , ۰۶:۴۷
    :/
  • ۶ فروردين ۹۶ , ۰۲:۲۷
    دیره
  • ۱۴ اسفند ۹۵ , ۰۹:۵۹
    امان
پیوندها
دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۲۱ ب.ظ

اسنپ شاتی از آینده

امشب بابام دست راستش میلرزید. فک کنم دلیلش عصبی بود.

ولی چقد سخت بود برام دیدن لرزش دست بابام. تا حالا ندیده بودم. همیشه مثل کوهه بابام. خیلی سخته گذر زمان.

حس میکنم تو این دنیای به این بزرگی گیر افتادم. فکر کردم شاید حداقل کاری که تو دنیا میشه کرد خوب زندگی کردنه. کاری که عادت بهش ندارم. ولی بهش عادت میکنم

نظرات  (۱)

اگر میدانستم بهای گذشت زمان لرزش دستان پدر است ، هیچ وقت آرزو نمیکردم بزرگ شوم ..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی