دل تنها

این جوونی ما رو پیر کرد...

دل تنها

این جوونی ما رو پیر کرد...

پیام های کوتاه
  • ۲۶ خرداد ۹۶ , ۰۶:۴۷
    :/
  • ۶ فروردين ۹۶ , ۰۲:۲۷
    دیره
  • ۱۴ اسفند ۹۵ , ۰۹:۵۹
    امان
پیوندها
چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۵۰ ق.ظ

Page Fault

خب من قبول کردم که هیچی تو این دنیا خالص نیس.

سوال اینه که از بین ناخالص ها کدومو باید انتخاب کرد.

پاسخی که میتونید باهاش سرمو بکوبید به دیوار اینه: اونی که از همه ناخالصیش کمتره!

مساله اینه که گزینه‌های دنیا برای مقایسه فقط یه پارامتر ندارن که بذاریشون دوطرف نامساوی. خیلی زیاد پارامتر وجود داره. بیشتر از اونی که تو کَش مغز آدم بتونه همزمان لود شه.

پ.ن. ولی خورد خورد درست میشه انشالله.

  • عمران باتمان غلیچ

نظرات  (۳)

چقد نامفهوم بود برام :/ یه مثال میشه بزنی؟
پاسخ:
:)
الان که فک میکنم هیچ مثالی براش وجود نداره! باید خود مطلب رو بگم :)
قضیه در مورد انتخاب کردنه. منتها انتخاب‌های ما معمولا کانالیزه و روتینه. میخوای گوشی بخری میری تو رنج بودجه ای که داری چنتا رو انتخاب میکنی، بعد قشنگ میری جدول مشخصاتشون رو «مقایسه» میکنی. (البته من اینکارو میکنم یه عده میرن فرتی اپل میخرن :دی)
اما بعضی انتخاب‌ها اینطوری نیستن؛ مثل انتخاب یک «انسان» که باقی عمرت رو باهاش بگذرونی. آدم‌ها جدول مشخصات ندارن. انسان موجود به شدت پیچیده‌ایه. ضمن اینکه ما با آدما به خاطر فیچرهاشون دوست نمیشیم. به دوستات نگاه کن؛ هیچکدوم آدمای کاملی نیستن. ولی نقاط ضعفشون هم آزارت نمیده. یجورایی تو از دوستات فیچر نمیخوای، صرفا چون باهاشون جوری باهاشون هستی و لذت میبری.
حاجی فک کنم جوابم رو گرفتم! الان که دوشواری هامو آوردم به قلم ذهنم منظم تر شد و ظاهراً نقطه تاریکی وجود نداره: «آدم یکی که باهاش جوره رو انتخاب میکنه. نه کسی که فیچر زیاد داره!»
از این طریق دیگه پیج فالت هم نمیخوری. چون اصلا قرار نیس خیلی فکر کنی. قراره صرفا ببینی جورین با هم یا نه. یعنی هی تو رفت و آمد در ضمیر ناخودآگاهت از خودت بپرسی جوریم با هم آیا؟

پ.ن. خدایا شکرت. چقد راحت شد مغزم.

پ.ن.۲ خیلی جالبه. فک کنم به همون میزان که آدم به خدا نزدیک میشه به همون اندازه مشکلاتش محو میشه! حل نمیشه ها، اصن محو میشه صورت مساله. ینی اصن دیگه برات جای سوالی نمیمونه!!! خیلی عجیبه! کاملا بی‌ربط به هم بنظر میاد. هرچی اوج میگیری مشکلات کوچیک‌تر میشن. اصن اومدم به شما توضیح بدم هی کلنجار میرفتم مشکل رو توصیف کنم، هی میدیدم مشکلی نیس. پس من چی نوشته بودم قبلا؟!!

پ.ن.۳ با مغز زمین نخوریم صلوات :)

پ.ن.۴ همین دیشب به یه بنده خدایی گفتم بعضی سوالا رو صرف اینکه در قالب کلمات بیاری حل میشن!

پ.ن.۵ مفهوم پیج فالت: سیستم‌عامل کامپیوتر برای اینکه یه برنامه بزرگ رو بتونه پردازش کنه یه مقداریش رو میاره تو رم و وقتی به یه قسمتیش احتیاج داشته باشه که تو رم نیست، اصطلاحاً پیج فالت میخوره و میره اون قسمت رو میاره تو رم جایگزین یه قسمت دیگه میکنه.
حالا اون قسمتی که انداخته بیرون رو ممکنه دوباره بخواد. اونموقع دوباره پیج فالت میخوره و میره میارتش تو رم جای یه قسمت دیگه میذاره و اون قسمت دیگه رو باز ممکنه بعدا دوباره بخواد... و این تا اتمام پردازش ادامه داره
همه این بدیختیا واسه اینه که کل برنامه رو نتونسته کامل جا بده تو رم. واسه همین هی با هارد پاسکاری میکنه قسمت ها رو.
درست مثل حالتی که پارامترا برای انتخاب زیادن و همش رو نمیتونی بیاری تو ذهنت، مقایسه کنی و تصمیم بگیری. تا یکیو میاری اونیکی در میره و بعد یهو میگی راستی اون پارامترم هست...
داداش دمت گرم این همه توضیح دادی! دیگه فهمیدم منظورتو :دی
پ. ن. آخر هم عالی بود😂😂😂
با حرفات هم موافقم درباره انتخاب آدما و اینکه برای خودمم زیااااااااد پیش اومده که صرفا بخوام مشکلمو برای کسی بیان کنم و شاید حتی به آخر توضیحات نرسیده مشکلم حل میشه، حل نشه هم میفهمم چیکارش باید بکنم و دقیقا ذهنم همون نظمی رو که گفتی میگیره، انگار این پالسای الکتریکی توی نورونا منظم میشن :)))))
پاسخ:
مخلصم :)
خودم یدور نیگا کردم پاسخمو قشنگ صدای ذهنتو میشنیدم که: چقد حرف میزنه این!
در مودبانه ترین حالت... :)))
آقا قبول نیس :/ فونت نظرای ما کوچیک تره چرا :/
پاسخ:
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی